چشمهای بارانی
آری... بی گمان پیشتر از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود
دست خودت نیست، زن که باشی گاهی دوست داری تکیه بدهی ، پناه ببری ، ضعیف باشی! دست ِ خودت نیست ، زن که باشی گهگهاه حریصانه بو میکنی دستهایت را..شاید عطر ِ تلخ و گس ِ مردانه اش لا به لای انگشتانت باقی مانده باشد ! دست خودت نیست ، زن که باشی گاهی رهایش می کنی و پشت ِ سرش آب می ریزی و قناعت می کنی به رویای حضورش به این امید که او خوشبخت باشد! دست ِخودت نیست ، زن که باشی همه ی دیوانگی های عالم را بلدی! من زنـــــــــم نگاه به صـــــــدا و بدن ظریفــــم نکن اگــــــــــر بخواهم تمـــــــام هویت مردانه ات را به آتش خواهم کشــــــــــــید ...
نظرات شما عزیزان:
قالب رايگان وبلاگ پيجك دات نت |